هنر ومعماری در سنت اسلامی؛ محمد حمدونی علمی

نویسنده:الهام پورافضل

این مطلب غبار را می‌توانید با دیگران به اشتراک بگذارید:

هنر ومعماری در سنت اسلامی؛ محمد حمدونی علمی

 Art and Architecture in the Islamic Tradition: Aesthetics, Politics and Desire in Early Islam

کتاب هنر و معماری در سنت اسلامی: زیباییشناسی، سیاست و تمایل در اسلام ادوار آغازین[1] نوشتۀ محمد حمدونی علمی[2] است  که در سال 2011 در انتشارات ای بی توریس[3] منتشر شده است. نویسنده در این کتاب به دنبال راهکارهایی برای حل مسائل زیبایی‌شناسی هنر و معماری سده‌های آغازین اسلامی است و محور اصلی کتاب در نظر گرفتن معماری به مثابۀ زبان و کاربست نظریه‌های بلاغت و زبان‌شناسی ادوار آغازین برای تفسیر معماری این دوره است. به اعتقاد حمدونی، استفاده از هر زبانی هدفی آگاهانه یا غیرارادی برای انتقال مفاهیم دارد و این موضوع دربارۀ زبان معماری نیز صادق است. زبان لزوماً شامل یک فرستنده و یک مخاطب است و در معماری نیز مخاطب اثر، عموم کاربران و بینندگان محسوب می‌شوند. با در نظر گرفتن معماری به مثابۀ زبان، تمام جنبه‌های زبانی معماری باید واکاوی شود.

یكی از مهمترین جنبه‌های زبانی در معماری زمینه‌ای است كه معماری دلالت‌گر آن است. می توان این زمینه را هم در حکم فرهنگ معمارانۀ مشترک فرستنده و مخاطب و هم زمینۀ اجتماعی که در آن زندگی می کنند در نظر گرفت.  به بیان دیگر، در نظر گرفتن زمینه یک ابزار روش‌شناسی کارآمد پژوهش برای مورخان هنر است و با تغییر این زمینه‌ها در طول زمان معانی متفاوتی، برای افرادی که آن‌ها را می‌بینند و با آن‌ها در ارتباط هستند، تداعی می‌شود.

حمدونی در این کتاب، با طرح سؤالات مختلف و استفاده از منابع ادبی، به دنبال تفسیر تازه‌ای از معماری است. وی می‌کوشد نشان دهد که تفسیر خصوصیت‌های اصلی معماری آغازین اسلامی به دیدگاه‌های صرفاً جامعه‌شناختی یا عرفانی محدود نمی‌شود. نویسنده این فرضیه را مطرح می‌کند که معماری امویان و عباسیان فضایی را ایجاد کرده که در آن کارکرد بوطیقایی[4] غالب است. در ادامه نویسنده می‌گوید که کارکردهای دلالت‌گر[5] و نمادین[6] و دیگر عملكردهای معمارانه در کنار هم وجود دارند، اما با تقدم کارکرد بوطیقایی، ابهام ایجاد می شود.

حمدونی، برخلاف دیدگاه رایج که ابهام را مانعی برای درک معنای هنری معماری در جهان اسلام می دانند، بر نقش اساسی ابهام در بوطیقای معمارانه و مخصوصاً معماری سده‌های آغازین تأکید می کند و به دنبال استدلال‌هایی میان تشابهات شعر عربی و نظریه‌های زبان از قرن دوم تا اوایل قرن چهارم هجری و معماری همان زمان است. به اعتقاد حمدونی نویسندگان اولیۀ اسلامی، از طریق آثار مختلف نظری و الهیاتی، نظریۀ ادراک بصری را توسعه داده‌اند. استدلال‌های این کتاب در شش فصل بیان شده است. در فصل معماری و معنا در نظریۀ جاحظ[7]، نویسنده از نظریۀ بیان جاحظ در دو کتاب «الحیوان» و «البیان و التبیین» استفاده می‌کند که در این آثار معماری رسانه‌ای درنظر گرفته شده که با شعر و سخن قابل قیاس است. این نگرش بر مبنای اهمیت معماری به دید یکی از اجزای بیان در زیبایی شناسی مسلمانان و زندگی اجتماعی آن‌ها شکل گرفته است. در این فصل حمدونی، علاوه بر تشریح نظریۀ بیان جاحظ، به ارتباط بین معماری و تزئینات از یک سو و زبان و شعر از سوی دیگر می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه نظام بیان در درک معماری به کار می‌رود و چگونه به معماری، در این پیکربندی معرفتی، معنا می‌بخشد. فصل معماری و بوطیقا[8]، بر اساس نتیجه‌گیری‌های قبلی، بر شباهت عملکردهای معماری و شعر و دیگر وجوه اشتراک این دو استوار است. استدلال‌های نویسنده برمبنای کارکردهای مشابه معمارانه در خلق هنری، یعنی شعر و آواز است. حمدونی می‌گوید که اصول طراحی در معماری اولیۀ جهان اسلام (هندسه‌شناسی و ابهام) از نظر ساختاری با اصول بنیادی نظریۀ زبان عربی، که خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب العین شرح داده است، مشابهت دارد.

نگارنده استدلال می‌کند که در قرون آغازین اسلامی سبک‌های مشابه اندیشه و عمل در جامعۀ اسلامی جریان داشته است، از همین روی، می‌توان دریافت که چرا تقدم فرم بر معنا که در بوطیقای عربی غالب بوده، آنگونه که خلیل بن احمد فراهیدی شرح داده است، در ابهام فرم معماری و تزئین بازتاب دارد. در فصل معماری و اسطوره[9]، نویسنده اسطوره‌های عربی را به منظور نشان دادن ویژگی اساسی ابهام در برداشت اسلامی از معماری و هنر بررسی می‌کند. فرضیه در این كتاب این است که نگرش مسلمانان دربارۀ معماری قبل از اسلام با مطالعۀ منابع ادبی بهتر درک می‌شود. به افسانه‌ها نیز باید در روایت‌های مختلف توجه شود، زیرا آن‌ها در طول زمان تکامل یافته‌اند و روایت‌های مختلفشان ما را قادر می‌سازد تا سیر تکاملی بازنمایی معماری در آن جامعه را بهتر درک کنیم. استدلال کتاب این است که ابهام، نه تنها در خود اشکال هنری، بلکه در گفتمان‌های الهیاتی و اساطیری و زبان حافظۀ جمعی نیز یافت می‌شود.

نویسنده، در فصل جاحظ در مسجد دمشق: نقد اجتماعی و بحث در تاریخ معماری اموی[10]، بر مبنای روایتی از جاحظ به تفسیر تزئینات معماری می‌پردازد و دلالت‌های آن را در تفسیر تاریخ معماری اموی، با تأکید ویژه بر بعد اجتماعی معماری، می‌یابد. در واقع این دلالت‌ها چونان ابزاری برای درک پویایی‌های اجتماعی و شکوفایی معماری مورد بحث قرار می‌گیرد. از نظر نویسنده، معماری در واقع راهبردهای پیچیده‌ای از کاربست هزینه‌های عمومی و سیاست‌های کاری و نشانه‌شناسی مکان است.

نویسنده در فصل ششم یعنی معماری و تمایل[11]، دیالکتیک تمایلاتی را که معماری اسلام اولیه را احاطه کرده است (تمایلات طراح، حامی، بینندگان) و تأثیرات ناشی از آن را در ساخت، کاربرد، لذت، ویرانه‌ها و مرگ به بحث می‌گذارد. سپس نشان دهد که چگونه این دیالکتیک تمایلات جوامع را دائماً به خلق آثار جدید و آغاز چرخه‌های جدید ویرانگری و تخریب سوق می‌دهد. با تأمل در رابطۀ معماران و سفارش‌دهندگان، این سؤالات مطرح می‌شود: آیا می‌توان یک اثر معماری را به مثابۀ هدف مشترک تمایلات مردم خواند؟ چگونه ممکن است که معمار تمایل شخص دیگری را بروز دهد؟ و چگونه تمایل معمار در این فرایند دخالت می‌کند؟ برای پاسخ به این سؤالات نویسنده با رجوع به منابع بلاغی و ادبی و تاریخی و درک دقیق رابطۀ میل و نگاه[12] در فرهنگ اسلامی می‌پردازد.

 

پی‌نوشت

[1]. Art and Architecture In The Islamic Tradition: Aesthetics, Politics, and Desire in Early Islam

[2]. Mohammad Hamdouni Alami

[3]. I.B. Tauris

[4]. Poetics

[5]. Denotative

[6]. Symbolic

[7]. Architecture and Meaning in the Theory of al-Jāḥiẓ

[8]. Architecture and Poetics

[9]. Architecture and Myth

[10]. Al-Jāḥiẓ in the Mosque at Damascus: Social Critique and Debate in the History of Umayyad Architecture

[11]. Architecture and Desire

[12]. Gaze