مارشال هاجسن
Marshall Goodwin Simms Hodgson
«تقریباً پنجاه سال پس از مرگ او ، استاد والایی با نام او اشک ریخت و گفت: «او قدیس بود»؛ خودش این را به من گفت.»
مارشال هاجسن پژوهشگر مهم تمدن اسلامی و استاد تاریخ و اندیشههای اجتماعی در دانشگاه شیکاگو در ۱۹۲۲ در امریکا به دنیا آمد و البته چندان عمر طولانی نیافت و در ۴۶ سالگی در گذشت. او پیش از ورود به دانشگاه در دوران جنگ جهانی دوم به خدمت اعزام شد اما بخاطر فرقهی مذهبیاش (کوئیکریسم)[۱] از جنگ امتناع کرد. پس از گذراندن پنج سال در بازداشت به محیط آکادمیک بازگشت و در اوایل دههی ۱۹۵۰ از دانشگاه شیکاگو با مدرک دکترا فارغالتحصیل شد. هرچند که هاجسن بطور مستقیم بر روی تاریخ هنر اسلامی تمرکز نداشته اما آثار وی در حوزهی تاریخ جهان اسلام تأثیری عمیق بر مطالعات این حوزه گذاشته است[۲]. اثرِ سه جلدی «کارستان اسلام»[۳] . دو جلد نخستِ آن در زمان حیات وی و جلد سوم پس از مرگش به کمک همسر و همکارانش منتشر شد. در عرصهی مطالعات اسلامی، یک شاهکار به حساب میآید و یکی از منابع درسی اصلیِ این رشته برای دانشجویان دورهی کارشناسی در دانشگاههای غربی است. قبل از «کارستان اسلام»، هیچ کتاب درسی انگلیسی که بتواند تاریخِ بسیاری از امپراتوریهای مرتبط با اسلام را تحت پوشش قرار دهد، وجود نداشت؛ و اصلاً قبل از سال 1957 که هاجسن بخواهد دورهی یکسالهای در مورد تمدنهای اسلامی در دانشگاه شیکاگو ترتیب دهد، هیچ دورهی مشابهای وجود نداشت. تصدی هاجسن در دانشگاه با تغییر ساختارِ سرفصلهای مربوط به «تمدن» برای دانشجویان کارشناسی همراه بود و در طول دههی ۱۹۵۰ گسترهی این سلسلهدروس وسعت یافت و هند و چین و جهان اسلام را نیز در بر گرفت. تا آن زمان مطالعات اسلامی در آمریکا برآمده از اندیشهی شرقشناسان اروپایی بود که بر زبان و ادبیات عربی و شهرهای اصلی عربیِ اسلام تمرکز داشتند و سلسلههای ایرانی و ترکی را تنها پس زمینهای در نظر میگرفتند: ایرانیان برای دستاوردهای قبل از اسلام مهم بودند و عثمانیها برای نقششان در تاریخ دیپلماسی اروپا. در بحبوحهی این مباحثات بود که هاجسن زندگی حرفهای خود را وقف تصحیح خطاهای مستشرقین کرد.[۴]
او تاریخ اسلام را در گسترهی وسیعتر تاریخ جهان با نگرشی متفاوت از کسانی مانند برنارد لوئیس، ایگناتس گلدزیهر و فون گرونبام[۵] بررسی کرده است. بنظر هاجسن اسلام پس از ظهور، با فرهنگِ گستردهای پیوند خورد که خلاصهای از فرهنگهای متعدد بود یا دستکم جنبههایی از آنها را دربرداشت. او آن را «فرهنگ سامی-ایرانی» خوانده که دامنهی توسعهی آن از نیل تا جیحون بوده است. (در اینجا باید بدانیم که محدودهی نیل تا جیحونْ تقسیمبندیِ برساختهی خود هاجسن از جغرافیای جهان است که آن را به چهار قسمت تقسیم کرده بود و البته منشأ تمدن اسلامی را در جغرافیای دوم در نظر گرفت: ۱. سواحل شمالی مدیترانه، آناتولی و بیزانس –غرب کنونی (زبان لاتینی و یونانی) ۲. نیل تا جیحون (نژادهای ایرانی و سامی) ۳. هند تا جنوب شرقی آن ۴. چین و همسایگان آن) [۶]. در این میان، مردمی که با اسلام مرتبط بودند[۷] در رشد و ترقی این فرهنگ که در نیمکرهی شرقی جهان از زمان پیامبر تا روزگار معاصر توسعه یافته بود، سهیم بودند.
به رغم اینکه این مردم در گویش و زبان، به لحاظ جایگاه تاریخی و موقعیت جغرافیایی و شرایط آب و هوایی و نیز برخورداری از الگوهای فرهنگی با هم اختلاف داشتند اما خودشان را با آن فرهنگ گسترده وفق دادند. هاجسن چنین فرهنگ مرکبی را که از فرهنگهای متعدد تشکیل شده، تمدن نامید و نظریهی خود را بر آن استوار کرد.[۸] به اعتبار این تعاریف بود که متوجه برخی اشتباهات در مطالعات تمدن اسلامی تا آن زمان شد: الف) غربمحوری؛ مطالعات غربمحور بیشتر متمرکز بر تاریخ اسلام در حوزهی مدیترانه -نزدیکترین ناحیه به غرب- بودند. ب) فرضِ بسیاری از پژوهشگران چنین بود که ظهور اسلام، یک تمدن کاملاً جدید با خود آورده درحالیکه هاجسن اظهار میکند که اسلام به تمدنی که از پیش وجود داشته، تنها شکل و جهت جدیدی بخشیده است. ج) آنچه عمدتاً در نگارش تاریخ عصر جدید نادیده گرفته شده، روابط میان جهان اسلام و چین است، هاجسن بر در نظر گرفتن چین بهعنوان عنصری موثر در بررسی تاریخ اسلام تاکید دارد. د) عربگرایی؛ پژوهشگران این حوزه، غالباً تنها سرزمینهای عربیِ واقع در حاشیهی شرقی مدیترانه را مراکز تمدن اسلامی در نظر میگرفتند
اما هاجسن چنین میپندارد که بخشی از این مراکز را ناحیهی ایرانی-سامی شکل داده است که اتفاقاً عمدهی آن به زبان فارسی است. هاجسن اشاره میکند که این انحراف باعث شده که جریانی در بین پژوهشگران ایجاد شود تا جهان اسلام را در محدودهی قاهره با نوعی از ناسیونالیسم عربی بررسی کنند. ذ) و نهایتاً آن دسته از پژوهشگرانی که تمایل دارند جهان اسلام را از منظر استانبول، مرکز امپراتوری عثمانی (نگرشی ناشی از اهمیت قائلشده برای نقش این امپراتوری در برساختن اروپای مدرن)، از منظر شبه قاره هند (عمدتاً پژوهشگران انگلیسی)، از منظر قاهره و دمشق (سامیشناسان و زبانشناسانِ زبان عبری)، از منظر اسپانیای سدههای میانه و شمال آفریقا (غالباً پژوهشگران اسپانیایی و فرانسوی) بررسی کنند. البته قابل ذکر است که خود هاجسن نیز بیشتر بر نواحی نیل تا جیحون متمرکز بوده و اسپانیا و افریقای مسلمان را در نظر نیاورده است.[۹]
به هر روی، این اثر که نقطهی عطفی در مطالعات اسلام بود و دیدگاههای شرقشناسانه را به چالش میکشید تاثیری مهم بر تاریخ هنر اسلام نیز داشته و مفهومپردازی این هنر را تحت تاثیر قرار داده است. بنا بر استدلال هاجسن، همانطور که هر هنرِ متعلق به جهان مسیحی لزوماً دینی و مذهبی نیست، هنر جهان اسلامی نیز از این اصل پیروی نمیکند و گسترهی متنوعی را میتواند در بر گیرد. افزون بر این، تقسیمبندیِ منطقهای و دورهای هاجسن از تمدن اسلامی، الهامبخشِ مورخانِ مهمِ هنر اسلامی همچون گرابار، اتینگهاوزن و شیلا بلر بود. به این واسطه، شناختن این محقق و خواندن دستکم این اثر سه جلدیاش امری ضروری برای یک مورخ هنر تلقی میشود؛ کما اینکه مقالهای نیز با عنوان «اسلام و تصویر» دارد که مشخصاً بر بحثِ مهم حوزهی هنر اسلامی یعنی تصویر و شمایلشکنی متمرکز است و جالب آن که در انتهای مقاله، الگ گرابار، یادداشتهایی چند بر روی این جستار نوشته است. بخاطر اهمیت ویژهی این مقاله که گویی گفتگوی دو استاد بزرگ حوزهی مطالعات اسلامی (هاجسن و گرابار) است، توضیح و شرح آن را به نوشتهای دیگر در بخش دیگری از سایت موکول میکنیم.
پینوشت
[۱] Quakers: https://en.wikipedia.org/wiki/Quakers فرقهای مرتبط به مسیحیان پروتستان.
[۲] البته اگر از اشارات متعدد او به هنر شرق و مقالهی مفصلش درباب تصویر در اسلام را که در انتهای متن اشاره خواهم کرد، فاکتور بگیریم.
[۳] The Venture of Islam: Conscience and History in a World Civilization (3-volume set), 1974
افزون بر این مجلد، دو کتاب دیگر از هاجسن با عنوان «فرقه اسماعیلیه» و «بازاندیشی تاریخ جهان» چاپ شده است:
-The Secret Order of Assassins: The Struggle of the Early Nizari Ismai’lis Against the Islamic World, 1955.
-Rethinking World History: Essays on Europe, Islam and World History, 1993.
[۴] همچنین مشارکت او در کمیته اندیشه اجتماعی، که او را با مورخان مهم، انسان شناسان و جامعهشناسان، به ویژه جان اولریک نیف، میرچا الیاده، روبرت ردفیلد و ادوارد شیلس، در ارتباط قرار داد.
همچنبن رک:
[۵] Bernard Lewis: https://en.wikipedia.org/wiki/Bernard_Lewis
Ignác Goldziher: https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D9%86%D8%A7%D8%AA%D8%B3_%DA%AF%D9%84%D8%AF%D8%B2%DB%8C%D9%87%D8%B1
Von Grunebaum: https://en.wikipedia.org/wiki/Gustave_E._von_Grunebaum
[۶] هاجسن بجای واژه مسلمانان از این عبارت استفاده میکند: Islamicate.
این پژوهشگر امریکایی بخاطر ابداع دو اصطلاح جدید Islamdom و Islamcate بسیار مشهور است. واژهی نخست بر پهنهی جغرافیاییای نظر دارد که اسلام در آن دین غالب است و بطور کلی جوامع اسلامی در سراسر جهان معنی میدهد. این واژه برساخته از Christendom به معنای جهان مسیحی است. واژهی دوم بر هر چیزی که تحت تاثیر اسلام بوده، دلالت دارد؛ مقارن با نواحیای است که در آن مسلمانان به لحاظ فرهنگی سیطره دارند و لزوما مختص به سرزمین اسلامی نیست؛ در برخی کتب به اسلامگونه ترجمه شده است.
[۷] همچنین است تقسیمبندی هاجسن از دورههای اسلامی: دوره نخست: از آغاز رسالت محمد تا سال ۷۲ ق (بخشی از خلافت عبدالملک بن مروان)؛ دوره دوم: ۷۲ تا ۳۳۴ ق، عصر عظمت و بزرگی خلافت: امویان و عباسیان؛ دوره سوم: عصر زوال عباسیان و تجزیه سیاسی به سامانی، غزنوی، آلبویه و فاطمی. و از آنجایی که بخش اعظم سرزمینهای اسلامی در این دوران تحت نفوذ شیعه بود، هاجسن از آن به عصر شیعه یاد میکند. دوره چهارم: ۶۵۶-۹۰۹ ق: عصر تسلط عناصر ترکی-مغولی. دوره پنجم: ۹۰۹-۱۲۱۴ ق، عصر باروت: تقسیم قلمروی اسلامی بین سه دولت بزرگ صفوی، عثمانی و گورکانی. دوره ششم: از ۱۲۱۴ ق به بعد: به حاشیه رانده شدن تمدن اسلامی بواسطهی تسلط غرب بر جهان.
[۸] همتی گلیان، ص ۸۵.
[۹] همتی گلیان، صص۸۹ و ۹۰.
همتی گلیان، عبدالله، بررسی دیدگاههای عمده مارشال هاجسن در مورد تاریخ و تمدن اسلامی، معرفت سال بیست و سوم فروردین ۱۳۹۳، شماره ۱۹۶، ویژه تاریخ.
پاشا، مجتبی، گزارش کتاب بازنگری تاریخ جهان پژوهشهایی در خصوص تاریخ تطبیقی جهان، آینه پژوهش سال ۲۵ مهر و آبان ۱۳۹۳ شماره ۴.
لینکهای مرتبط
https://en.wikipedia.org/wiki/Marshall_Hodgson
http://marginalia.lareviewofbooks.org/retrospect-hodgson-venture-islam/
https://www.lib.uchicago.edu/e/scrc/findingaids/view.php?eadid=ICU.SPCL.HODGSONMGS
https://www.degruyter.com/document/doi/10.1515/ngs-2015-0005/html