معرفی شمارۀ ۲۸ نشریۀ تاریخ‌نگاری هنر با عنوان تاریخ‌نگاری هنر پارسی: دیروز، امروز و فردا

نویسنده:آزاده لطیف‌کار

این مطلب غبار را می‌توانید با دیگران به اشتراک بگذارید:

معرفی شمارۀ ۲۸ نشریۀ تاریخ‌نگاری هنر با عنوان تاریخ‌نگاری هنر پارسی: دیروز، امروز و فردا

بیست‌وهشتمین شمارۀ دوفصلنامۀ تاریخ‌نگاری هنر، در ژوئن ۲۰۲۳، با عنوان تاریخ‌نگاری هنر پارسی[1]: دیروز، امروز و فردا[2] با دسترسی آزاد در پایگاه اینترنتی این مجله منتشر شد. این نشریه از سال ۲۰۰۹ به سرپرستی ریچارد وودفیلد[3] (عضو هیئت‌علمی دانشگاه بیرمنگهام)، با حمایت گروه تاریخ هنر دانشگاه بیرمنگهام و تحت نظارت مشاورانی از گروه‌‌های تاریخ هنر در سراسر دانشگاه‌های دنیا منتشر می‌شود. تاریخ‌نگاری هنر رویکردی نقادانه به تاریخ‌نگاری هنر در مقام روش‌شناسی در پیش گرفته و تاکنون بر مباحثی چون تاریخ جهانی هنر[4]، پرسش از نظام‌های فکری در تاریخ هنر[5] ، ارزیابی مجدد محققان و آثار آن‌ها، «مکان»‌های تاریخ هنر[6]، مجموعه‌داران و مصرف‌کنندگان، یعنی چهره‌های «دیگر» تاریخ هنر[7]، متمرکز بوده است. شماره‌هایی ویژه نیز به رشته‌های فرعی تاریخ هنر اختصاص یافته‌ است؛ ازجمله شمارۀ اخیر و همچنین شمارۀ ششم به سردبیری مویا کئری[8] و مارگارت گریوز[9] که ویژۀ تاریخ‌نگاری هنر اسلامی است[10]. در حال حاضر نشریۀ تاریخ‌نگاری هنر در فرهنگنامۀ اینترنتی مورخان هنر[11] نهاد تحقیقاتی اصلی این حوزه شناخته می‌شود و به‌سبب رویکرد میان‌رشته‌ای، علاوه بر مورخان هنر، مورد توجه پژوهشگران حوزه‌های دیگر ازجمله جامعه‌شناسان، باستان‌شناسان، انسان‌شناسان، مردم‌‌نگاران نیز قرار گرفته است.

سردبیران شمارۀ بیست‌وهشتم یوکا کادویی[12] (عضو هیئت‌علمی پژوهشکدۀ تاریخ هنرِ دانشگاه وین[13]) و آندراش باراتی[14] (پژوهشگر آکادمی علوم اتریش[15]) بودند. فکر انتشار این ویژه‌نامه، در اکتبر ۲۰۲۱، ضمن برگزاری کارگاهی بین‌المللی با عنوان «هنر پارسی: دگرگونی اشیا، تصاویر و اندیشه‌ها در ابتدای سدۀ بیستم در اروپای مرکزی»[16] مطرح شد و درنهایت تعدادی از مقالات این کارگاه به‌همراه چند مقالۀ جدید در این شماره منتشر شده‌ است.

کادویی، در مقالۀ خود با عنوان «نگاهی به گذشتۀ بیست‌سالۀ «سراب هنر اسلامی»: شکاف در هنر اسلامی، تثبیت هنر پارسی»[17]، که در حکم مقدمه‌‌ای بر این ویژه‌نامه است، ضمن اشاره به مناقشاتی که در بیست سال اخیر به دنبال انتشار مقالۀ «سراب هنر اسلامی» [18] پیرامون تاریخ هنر اسلامی به وجود آمده‌ است، به توضیح عنوان این شماره از نشریه و مضامین طرح‌شده در آن پرداخته است. واژهٔ پارسی در عنوان، نه به قلمرو سیاسی ایران (که تا پیش از ۱۳۱۴ پرشیا نامیده می‌شد)، بلکه به هنر جوامعی اشاره دارد که اگرچه ایرانی یا فارسی‌زبان نیستند، اما زبان و سیاست و فرهنگ آن‌ها از فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی تأثیر پذیرفته است[19]. کادویی به وضع نوواژهٔ پارسیانه[20] در دههٔ ۱۹۷۰ در کتابکارستان اسلام[21] نوشتهٔ مارشال هاجسن[22] و بسط و تدوین این مفهوم در آثار پژوهشگران مطالعات ایرانی از دههٔ ۱۹۹۰ بدین سو اشاره می‌کند و آن‌ها را لازمۀ بدل شدن جهان پارسی به بخشی از تاریخ جهان می‌داند. به همین ترتیب نیز تاریخ‌نگاری هنر پارسی با ویژگی‌های پیش‌گفته بخشی از تاریخ هنر جهان می‌شود.

با انتخاب پارسی به جای ایرانی، دامنهٔ وسیعی از موضوعات و گستره‌های جغرافیایی و تاریخی وسیع‌تری از مرزهای ایران امروز، که در آثاری چون مجموعۀ عظیم سیری در هنر ایرانی[23] اثر آرتور اوپهام پوپ[24] و فیلیس اکرمن[25] مهجور مانده بود، در این شماره تحت پوشش قرار می‌گیرد[26]. مقالات این شماره موضوعات متنوعی از تاریخ‌نگاری هنر پارتی گرفته تا جنبه‌های مختلف هنر ایرانی ـ اسلامی در آسیای جنوب شرقی و تاریخ‌نگاری مکتب بخارا در خلال جنگ سرد را در بر می‌گیرد. مطابق روال این نشریه، مقالات پژوهشی تحت عناوین مختلفی طبقه‌بندی شده‌ است و به دنبال آن‌ها بخش‌های مروری در قالب زندگینامه و یادداشت و مرور رویداد و ترجمه آمده‌ است.

۱. ساختن و بازساختن تاریخ‌های هنر

نخستین مقالۀ این بخش «ریختۀ معماری: شکل‌گیری تاریخ هنر اسلامی در زبان اردو (حدود ۱۸۰۰ تا ۱۹۵۰)»[27] نوشتۀ نایل گرین[28] است، که در آن برای اولین بار تاریخ‌نگاری‌های نوشته‌شده به زبان اردو، زبان ادبی اصلی مسلمانان در هند مستعمره، با موضوع معماریِ پس از اسلام شبه‌قارۀ هند بررسی شده‌ است. گرین ظهور این تواریخ را نتیجۀ تبادلات فکری میان نویسندگان هندی و اروپایی و خاورمیانه‌ای می‌داند و به سبب همین ماهیت ترکیبی است که آن‌ها را به‌کنایه ریختۀ معماری می‌نامد. ریخته، به معنای آمیخته، صورت ابتدایی زبان اردو است که آمیزه‌ای از فارسی و هندوستانی بوده است و به احترام اردوی مُعَلا (قلعۀ سرخ دهلی) به اردو تغییر نام می‌دهد. این کنایۀ معمارانه پیوندی مفهومی را میان محل زندگی آخرین امپراتور مغول و زبان اردو، زبان رایج در آن محل، نشان می‌دهد که ریشه در مرکزیت معماری در حافظۀ فرهنگی مسلمانان هند دارد. گرین این رابطۀ نمادین را در متون دنبال می‌کند و نشان می‌دهد که نویسندگان مسلمانِ مستعمرات اجزای شیوۀ اروپایی را با دغدغه‌های خود درآمیختند و شیوۀ مختلطی در تاریخ‌نگاری را با تمرکز بر معماری پدید آوردند.

اِبا کُخ[29] در «کشف نقاشی مغولی در وین توسط یوزف اسچیگوفسکی و حلقۀ او:‌ تاریخ‌نگاری اتاق میلیونی»[30] به پژوهش‌ها و اقدامات حفاظتی اسچیگوفسکی و محققان پیرو او برروی نقاشی‌های مغولان هند در تزئینات اتاق میلیونی، از ۱۹۲۰ بدین سو،‌ متمرکز شده است. اتاق میلیونی یکی از اتاق‌های قصر شونبرون[31] در وین است که در دهۀ ۱۷۶۰ به فرمان ماریا ترزا، امپراتور اتریش ـ مجارستان، با 7بریده‌هایی از نقاشی‌های مغولی هند تزئین شده است. پژوهش‌ها‌ی بررسی‌شده در این مقاله از ثبت و طبقه‌بندی و آسیب‌شناسی و مرمت این تصاویر تا مطالعۀ ویژگی‌های سبکی و شمایل‌نگارانۀ آن‌ها و همچنین شناسایی منابع هندی آن‌ها را در بر می‌گیرد و منطق درونی این تزئینات منحصربه‌فرد را نمایان می‌کند که نمایشی است از تصاحب ویرانگرانه و بی‌چون‌وچرای «دیگری».

۲. محققان، مجموعه‌داران و دلالان

در نخستین مقالۀ این بخش با عنوان «تاریخ‌‌نگاری مختصر هنر پارتی از وینکلمان تا راستوفتستف»[32] هنری پی کولبرن[33] به مرور مراحل شکل‌گیری و تحول مطالعات هنری پارتی پرداخته است. این مراحل از دیدگاه وینکلمان، که هنر پارتی را بی‌ارزش می‌انگاشت، آغاز می‌شود و به مستندسازی سنگ‌نگاره‌ها و آثار معماری پارتی طی اکتشافات باستان‌شناسی در ایران و بین‌النهرین و درنهایت به شکل‌گیری کلان روایت‌های هنر پارتی در آثار آرتور پوپ، ارنست هرتسفلد[34]،‌ نیلسن دبووئاز[35]، میخایل راستوفتستف[36] ختم می‌شود.

«دیپلماسی غربی ـ شرقی و هنر‌شناسی در اواخر امپراتوری هاپسبورک:‌ بارون آلبرت اپریشی و مجموعۀ پراکندۀ او از هنر ایرانی»[37] نوشتۀ ایوان سانتو[38] معرفی این دیپلمات و مجموعه‌دار اهل اتریش ـ مجارستان و زمانه‌اش و آثار ایرانی مجمو‌عۀ او است. مجموعۀ اتریشی، که در مطالعات هنر ایرانی ناشناخته مانده است، شامل فرش و منسوجات و فلزینه و سفالینه و اسلحه و اوراق و کتاب‌های نفیسی است که وی آن‌ها را در زمان اقامت خود در ایران، طی سال‌های ۱۸۹۵ تا ۱۹۰۱، گرد آورده بود. نویسنده اطلاعات ارزشمندی در مورد این اشیا و نحوه و مکان تهیه‌ و سرنوشت‌ آن‌ها در اختیار خواننده می‌گذارد.

۳. نگاهی نو به فرش‌شناسی[39]

در این بخش سه مقاله دربارۀ تاریخ‌نگاری فرش است، که از دیرباز از موضوعات محبوب پژوهشگران غربیِ هنر ایرانی بوده است. کاسیانی کاگوریدی[40] در «موزه‌ای‌سازی و کلیشه‌های قومی ـ  فرهنگی در هنر پارسی: در باب فرش بلوچ از حدود دهۀ ۱۸۷۰ تا ۱۹۳۰»[41] به درک و دریافتِ فرش‌های عشایری ایرانی با تمرکز بر فرایند موزه‌ای‌سازی فرش‌های بلوچ پرداخته و بدین منظور سفرنامه‌ها و دفاتر ثبت موزه‌ها و کتابچه‌های نمایشگاه‌ها در موزه‌های اروپایی و آمریکایی را طی بازهٔ زمانی مذکور بازبینی کرده‌ است. طی این بررسی نویسنده به فراز و فرود جایگاه بافته‌های بلوچ در موزه‌ها و ارزش‌گذاری آن‌ها در سلسله‌‌مراتب پارسی ـ عشایری (متأثر از گفتمان زبان‌شناسانه و نژادپرستانهٔ «آریایی» و کلیشه‌های قومی ـ فرهنگی) و دوگانهٔ هنرهای زیبا و کاربردی می‌پردازد.

توماش گروشیتسکی[42] در «تأملی دربارۀ قالی‌های موسوم به لهستانی[43]» به یکی از مشهورترین دسته از فرش‌های ایرانی پرداخته که طراحی درخشان و نبوغ‌آمیزشان همواره ستایش مجموعه‌داران و مورخان منسوجات را برانگیخته است. زمانی اعتقاد بر این بود که قالی‌های موسوم به لهستانی در کارگاه‌های لهستانی بافته شده‌ است و اکنون می‌دانیم که به‌ احتمال ‌زیاد آن‌ها را در اصفهان و کاشان بافته‌اند. بااین‌همه انتساب نادرست اولیۀ آن‌ها کماکان در نامی که بدان خوانده می‌شوند هویداست. در این مقاله تاریخچۀ مفهوم‌سازی جغرافیای هنری این فرش‌ها بررسی می‌شود؛ از باور مورخان هنر به افسانهٔ منشأ لهستانی آن‌ها گرفته، تا قرار گرفتن آن‌ها در میان برخی از ارزشمند‌ترین فرش‌های ایرانی در دورۀ صفوی و تلاش‌های اخیر برای پرهیز از تعریف ریشه‌های جغرافیایی چنین اشیایی با الفاظ قطعی.

در مقالۀ «پارسی‌ستایی و فن‌سالاری:‌ فرش در جشنوارۀ جهان اسلام در ۱۹۷۰»[44]، دوروتی آرمسترانگ[45] به مطالعات تاریخ‌نگاری سال‌های اخیر پرداخته که در آن‌ها با رویکردی ساختارشکنانه روایت‌های محققان اروپایی و آمریکاییِ انتهای سدۀ نوزدهم و ابتدای سدۀ بیستم دربارۀ فرش‌های آسیای جنوب شرقی و مرکزی و غربی به نقد گذاشته می‌شود. برای بررسی روش‌‌شناسی این آثار، او نگاهی به دهۀ ۱۹۷۰ انداخته و تأثیر مطالعات فرش در شکل‌گیری مفهوم ایران و اسلام را به‌وضوح نشان می‌دهد. این روند در دو نمایشگاه در سال ۱۹۷۶ پیگیری می‌شود؛ نمایشگاه‌ هنرهای اسلام در هیوارد گالری لندن[46] و نمایشگاه فرش‌های ایران مرکزی در گالری مپین شفیلد و گالری هنر بیرمنگهام[47]. در این مقاله از این صحبت می‌شود که نمایش فرش‌ها در کوتاه‌مدت گرچه مطالعات فرش را رونق بخشید اما به مسیر پایداری برای توسعۀ این رشته نینجامید. چه‌بسا حتی عقاید نخ‌نما دربارۀ تأثیر ایران در فرهنگ مادی منطقه را تقویت کرد و بر مسائل محدود منشأ و مکان و تاریخ بافت فرش متمرکز بود.

۴. مواجهۀ مجدد با مکاتب نقاشی

«پردۀ ایران: تاریخ‌نگاری کتاب‌آراییِ ابوالخیری (شیبانی) و مکتب بخارا طی جنگ سرد»[48]، نوشتۀ جیمی کی کامستاک اسکیپ[49]، بررسی نقادانۀ مطالعات محققان دانشگاهی روسی‌زبان و انگلیسی‌زبان قرن گذشته در مورد نسخ خطی دورۀ حکومت ابوالخیریان در سدۀ شانزدهم است. نویسنده، پس از استدلال برای چرایی انتخاب عنوان ابوالخیریان به‌جای شیبانیان، به مجموعه‌ عواملی اشاره می‌کند که اطلاق عنوان مکتب بخارا به آثار این دوره را ناموجه می‌کند. در ادامه او بحث مفصلی را در تاریخ‌نگاری کتاب‌آرایی در دوران ابوالخیریان پی می‌گیرد و می‌کوشد تا ردپای اندیشه‌های متأثر از سیاست‌های شورایی و غربی در تقابل ایران و آسیای مرکزی و همچنین شکاف فکری میان محققان روسی‌زبان و انگلیسی‌زبان را در این مطالعات پیدا کند.

رابرت هیلن‌برند[50] در مقالۀ «اریک اشرودر: جامع‌العلوم یکه‌تاز»[51] نگاهی انداخته به زندگی و دستاوردهای علمی‌ اشرودر، مسئول بخش هنر ایرانی در موزۀ هنر فاگ در دانشگاه هاروارد. گذشته از بررسی دو کتاب مهم ‌او، یعنی مینیاتورهای ایرانی در موزۀ هنر فاگ[52] (۱۹۴۲) و امت محمد: گلچینی از تمدن مسلمین[53] (۱۹۵۵)، نوشته‌های دیگرش را نیز در باب معماری و کتاب‌آرایی ایرانی، که در قالب مقالات و فصول کتاب‌های مختلف نوشته ‌شده‌، بررسی کرده است.

۵. اصالت و تزویر

در مقالۀ «مسئلۀ تاریخ‌گذاری: تاریخ جدید ظرف نقرۀ ساسانی منسوب به رشی»[54]، آندرئا لوئیجی کورسی[55] به بررسی شرایط کشف مجموعه‌ای از ظروف نقرۀ ساسانی با نقش مشهور ارابۀ خدای ماه و سرگذشت این ظروف در مراحل مختلف کارشناسی و درک و دریافت این قبیل آثارِ به‌دست‌آمده از جهان ایرانی پرداخته است. در این مقاله تمرکز او بر یک نمونه ظرف به‌دست‌آمده از رشی (روستایی در گیلان) بوده که به اصالت آن مشکوک است. بدین منظور او سه مؤلفۀ شمایل‌نگاری و فنون ساخت و منشأ را، که در تاریخ‌گذاری و کارشناسی آثار مؤثر است، در زمینۀ تاریخی و پژوهشیِ معرفی این ظرف تفسیر می‌کند. او در نهایت این بحث را پیش می‌کشد که چگونه نمایشگاه‌های عظیم هنر ایرانی، در فاصلۀ سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰، در علاقۀ موزه‌دارها ومجموعه‌دار‌های خصوصی به آثار ایران باستان و درنتیجه معرفی آثارِ احتمالاً جعلی نظیر ظرف رشی به بازار هنر مؤثر واقع شده است.

۶. مسئلۀ اصطلاح‌شناسی

«تأملی دربارۀ واژۀ داشی 大食[56] » نوشتۀ یوهانس کورتس[57] تنها مقالۀ بخش اصطلاح‌شناسی است. کورتس در این مقاله نگاهی نقادانه انداخته به آثار پژوهشگران غربی، که در آن‌ها داشی واژه‌ای برای اشاره به اعراب و مسلمانان در متون چینی، از سلسلۀ تانگ تا یوآن، شناسایی شده است. بررسی شواهد باستان‌شناختی و اسناد متنی و تصویری برجامانده از سلسلۀ سونگ نشان می‌دهد که واژۀ داشی در این دوره صرفاً برای اشاره به اعراب یا اعراب مسلمان یا آسیای مرکزی و غربی به کار نمی‌رفته و احتمالاً عنوانی منعطف برای گروه‌های مختلفی از مردمِ‌ مسلمان و غیرمسلمان از آسیای مرکزی تا آسیای شرقی و جنوب شرقی نیز بوده است. بدین ترتیب او نظریۀ متداول را به چالش می‌کشد که کاربرد واژۀ داشی برای اشاره به اعراب مسلمان در متون سلسلۀ سونگ مؤید تسلط آن‌ها بر شبکۀ تجارت دریایی از چین تا غرب آسیا طی قرن دهم تا دوازدهم میلادی است.

۷. زندگی‌نامه‌های مستند

مقالات این بخش به زندگی و فعالیت‌های علمی سه مورخ اروپایی اختصاص یافته‌ که عمدتاً در نیمۀ نخست سدۀ بیستم به کار مشغول بوده‌اند. زندگینامۀ کورت ارتمان (۱۹۰۱ـ۱۹۶۴)[58]، نوشتۀ ینس کروگر[59]، متن مفصلی است که در آن به ابعاد مختلف زندگی این مورخ هنر آلمانی، که به‌خصوص پیشتاز در حوزۀ فرش‌های شرقی و علاقه‌مند به هنر ساسانی بود، می‌پردازد. فعالیت‌های او در مقام پژوهشگر و موزه‌دار در گروه هنر اسلامی موزۀ دولتی برلین و همچنین تدریس باستان‌شناسی و تاریخ هنر در دانشگاه‌های مختلف، ازجمله دانشگاه‌های فردریش ویلهلمِ برلین و هامبورگ و بُن و استانبول، دو محور اصلی این مقاله است.

دومین زندگی‌نامه به قلم کروگر شرحی از پژوهش‌ها و آثار کارل یوئان لام (۱۹۰۲- ۱۹۸۱)[60] مورخ هنر سوئدی است که از مهم‌ترین پژوهشگران در حوزۀ آبگینه‌های خاور نزدیک و نخستین فردی است که به پژوهش در آبگینه‌های ایرانی پرداخت. نویسندۀ این مقاله نیز عمدتاً به آثار منتشرشدۀ او دربارۀ آبگینه پرداخته و ضمن آن سایر رویداد‌های زندگانی علمی او و برخی خصوصیات فردی و زمانه‌اش را شرح داده است.

در آخرین مقالۀ این بخش، یوئاخیم گیرلیشس[61] مورخ هنر آلمانی دیگری را موضوع مقالۀ خود با عنوان «ارنست کون ‌وینر (۱۸۸۲ـ۱۹۴۱) و خدماتش به معماری و هنر اسلامی در آسیای میانه»[62] قرار داده است. پس از شرحی از زندگی و فعالیت‌های پژوهشی او در اروپا، تا اخراج از آلمان نازی و مهاجرت به انگلستان و هند و در نهایت نیویورک، نویسنده بخش عمدۀ مقاله را به سفرهای اکتشافی کون ‌وینر و همسرش جما در دهۀ ۱۹۲۰ در آسیای میانه اختصاص داده است. دستاورهای این سفرها در کتابی با عنوان معماری تورانی ـ اسلامی در آسیای میانه در ۱۹۳۰ منتشر شده است.

۸. یادداشت‌های پژوهشی

در مقالۀ «یادداشت‌هایی دربارۀ شکل‌گیری مجموعه‌های هنر پارسی در موزۀ ملی هنرهای شرقیِ جوزپّه توتچی، فعالیت‌های پژوهشی و نمایشگاهی در رم و مأموریت‌ها در ایران»[63] نوشتۀ پائولا دَموره[64] و میشائل یونگ[65] تاریخ مختصری از موزۀ هنرهای شرقی در رم آمده، با تمرکز بر مجموعۀ هنر پارسی آن و فعالیت‌هایی که برپایۀ این مجموعه در برگزاری نمایشگاه و همکاری‌های پژوهشی با نهاد‌ها و مؤسسات تحقیقاتی در ایران شکل گرفته است. ازجمله این همکاری‌ها می‌توان به حفاری و پژوهش در مسجد جامع اصفهان و ارگ بم اشاره کرد.

۹. گزارش همایش

«از دریچۀ دوربین ویوله: بایگانی ناشناخته‌ای از عکس و اسناد کاغذی با موضوع بناهای اسلامی (۱۹۰۴ـ۱۹۱۳)»[66] نوشتۀ ساندرا اوب[67] و مارتینا ماسولو[68] گزارشی است از نمایشگاه و همایشی با همین نام که در ژوئن ۲۰۲۲ در پاریس برگزار شد. آنری ویوله، معمار و باستان‌شناس فرانسوی که از پیشگامان مطالعۀ معماری اسلامی بود، طی سفرهای خود از مصر به آسیای میانه در فاصلۀ سال‌های ۱۹۰۴ تا ۱۹۱۳ بیش از ۴۵۰۰ سند تصویری و مکتوب گرد آورد که امروزه در کتابخانۀ دانشگاه زبان‌ها و تمدن‌های شرقی[69] در پاریس نگهداری می‌شود. همایش مذکور بخشی از پروژۀ «کتیبه‌شناسی خاور نزدیک در قرون میانه»[70] بود که بخشی از آن مطالعۀ بایگانی‌ ویوله، شامل ۹۱۶ عدد نگاتیو شیشه‌ای، ۱۶۵۰ قطعه عکس و ۲۰۰۰ برگ کاغذ، و در دسترس قرار دادن آن‌ها برای محققان هنر و معماری اسلامی و عموم مردم از طریق مجموعه‌ای از فعالیت‌های علمی و فرهنگی بود.

۱۰. ترجمه

در این بخش، آندراش باراتی مقاله‌ای از اعظم نظرکرده را با عنوان «نقاش و هنرمند آستان قدس در دورۀ افشاری»[71] به انگلیسی ترجمه کرده است. نظرکرده در این مقالۀ خواندنی به بررسی اسنادی از آرشیو مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی پرداخته که در آن‌ها اقدامات و خدمات اسماعیل بیگ نقاش در فاصلۀ سال‌های ۱۱۵۵ تا ۱۱۶۱ هجری قمری ثبت و ضبط شده‌ است. به اعتقاد مترجم، ترجمۀ این مقاله از دو نظر برای مخاطب غربی سودمند است. نخست‌ اینکه قابلیت اسناد رسمی کمتر شناخته شده را در مطالعات تاریخ هنر نشان می‌دهد و دیگر اینکه به شناخت جریان اندیشه در ایران و آشنایی با متون تخصصی نوشته‌شده به فارسی یاری می‌رساند. متن اصلی این مقاله به فارسی در بهار ۱۳۹۴ با عنوان «اسماعیل‌بیگ: ‌نقاش و هنرمند آستان قدس در دورۀ افشاریه» در نشریۀ آستان هنر منتشر شده است.

 

پی‌نوشت

[1]. واژهٔ پارسی در اینجا به جای Persian  به کار رفته است و چنانکه در ادامه نوشته‌ام بابت تمایزی است که سردبیران این شماره میان پارسی و ایرانی در نظر داشته‌اند. در زبان فارسی برای اشاره به ایران در چهارچوب مرزهای سیاسی امروز و ایران تاریخی از همان واژۀ ایران استفاده می‌کنیم و واژهٔ پارسی ممکن است معنی سرزمین پارس یا فارس امروزی را به ذهن تداعی کند و ساکنان غیر فارسی‌زبان ایران را شامل نشود. در زبان‌های اروپایی برای اشاره به تمامیت سیاسی ایران (تا پیش از تغییر نام رسمی ایران در ۱۳۱۴) واژهٔ پرشیا از دیرباز استفاده می‌شده است و هرچه منسوب به آن بود، از زبان و فرهنگ و هنر، با صفت پرشین توصیف می‌شد. این موضوع موجب سردرگمی‌هایی در ترجمۀ متون تاریخ هنر شده است و در چنین موردی که این تمایز اهمیت دارد نیز ممکن است مسئله‌ساز باشد.

[2]. A Historiography of Persian Art: Past, Present, and Future: https://arthistoriography.wordpress.com/28-jun23/

[3]. Richard Woodfield

[4] .Global Art History

[5] .Art historical paradigms

[6] .The ‘places’ of art history

[7] .Collectors and consumers: the ‘other’ figures in art history

[8] .Moya Carey

[9] .Margaret S. Graves

[10]. شمارهٔ مذکور در این نشانی در دسترس است:

https://arthistoriography.wordpress.com/number-6-june-2012-2/

[11]. The Dictionary of Art Historians

[12]. Yuka Kadoi

[13]. University of Vienna, Institute of Art History.

[14]. András Barati

[15]. Austrian Academy of Sciences

[16]. Persian Art: The Shifting of Objects, Images, and Ideas in Early 20th Century Central Europe

[17]. A Twenty-Year Retrospect on ‘The Mirage of Islamic Art’: Polarising Islamic art, consolidating Persian art

[18]. این مقاله با عنوان The Mirage of Islamic Art: Reflections on the Study of an Unwieldy Field در سال ۲۰۰۳ در آرت بولتن منتشر شد و هیاهوی فراوانی در میان پژوهشگران ایجاد کرد و در ۲۰۱۲ با افزودن توضیحاتی از نویسندگان در شمارۀ ششم تاریخ‌نگاری هنر بازنشر داده شد. ترجمۀ فارسی این مقاله به قلم فرزانه طاهری در شمارۀ ۴۵ نشریۀ باستان‌شناسی و تاریخ منتشر شده است.

[19]. این جوامع شامل عثمانی‌ها و مغولان هند و شیبانیان آسیای میانه و مناطقی از آسیای جنوب‌شرقی است که عمدتاً در دورهٔ مدرن متقدم شکل گرفته‌اند.

[20]. پارسیانه یا پارسی‌واره را عباس امانت به جای Persianate پیشنهاد کرده است. بنگرید به:

Amanat, Abbas. “Remembering the Persianate”. The Persianate World: Rethinking a Shared Sphere. Edited by Abbas Amanat and Assef Ashraf. Brill: 2019, p20.

[21].  The Venture of Islam: Conscience and History in a World Civilization

[22]. Marshall Hodgson

[23]. A Survey of Persian Art

[24]. Arthur Upham Pope (1881-1969)

[25]. Phyllis Ackerman (1893-1977)

[26] کادویی همچنین متذکر می‌شود که از نظر تاریخ‌نگاری بهتر است که واژهٔ پارسی را به جای پارسیانه به کار ببریم.

[27]. The Rekhta of architecture: the development of ‘Islamic’ art history in Urdu, c.1800-1950

[28]. Nile Green

[29]. Ebba Koch

[30]. Discovering Mughal painting in Vienna by Josef Strzygowski and his circle: The Historiography of the Millionenzimmer

[31]. Schönbrunn Palace

[32]. A brief historiography of Parthian art, from Winckelmann to Rostovtzeff

[33]. Henry P. Colburn

[34]. Ernst Herzfeld

[35]. Neilson Debevoise

[36]. Michael Rostovtzeff

[37]. West-östlich diplomacy and connoisseurship in the late Habsburg Empire: Baron Albert Eperjesy and his dispersed collection of Persian art

[38]. Iván Szántó

[39]. Carpetology

[40]. Kassiani Kagouridi

[41]. Musealisation and ethnocultural stereotypes in Persian art: the case of Baluch carpets ca. 1870s – 1930s

[42]. Tomasz Grusiecki

[43]. Rethinking the so-called Polish carpets

[44]. Pedophilia and technocracy: Carpets in the World of Islam Festival, 1976

[45]. Dorothy Armstrong

[46]. Arts of Islam at the Hayward Gallery, London

[47]. Carpets of Central Persia at the Mappin Gallery, Sheffield, and the Birmingham City Art Gallery

[48]. The ‘Iran’ Curtain: the historiography of Abu’l-Khairid (Shaybanid) arts of the book and the ‘Bukhara School’ during the Cold War

[49]. Jaimee K. Comstock-Skipp

[50]. Robert Hillenbrand

[51]. Eric Schroeder: maverick polymath

[52]. Persian Miniatures in the Fogg Museum of Art

[53]. Muhammad’s People. An Anthology of Muslim Civilization

[54]. A matter of timing: the modern history of a ‘Sasanian’ silver plate from Rashy

[55]. Andrea Luigi Corsi

[56]. Dashi 大食 reconsidered

[57]. Johannes L. Kurz

[58]. Kurt Erdmann (1901-1964)

[59]. Jens Kröger

[60]. Carl Johan Lamm (1902-1981)

[61]. Joachim Gierlichs

[62]. Ernst Cohn-Wiener (1882-1941) and his contribution on Islamic Art and Architecture in Central Asia

[63]. Notes on the formation of Persian art collections at the Museo Nazionale d’Arte Orientale ‘Giuseppe Tucci’, its research and expositions activities in Rome, and its missions in Iran

[64]. Paola D’Amore

[65]. Michael Jung

[66]. Through the lens of Henry Viollet: an undisclosed photographic and paper archive on Islamic monuments (1904-1913)

[67]. Sandra Aube

[68]. Martina Massullo

[69]. Universitaire des langues et civilisations orientales

[70]. Épigraphie du Proche-Orient Médiéval (EpiPOM)

[71]. Painter and artist of the Âstân-e Qods during the Afsharid period