راقم، مصطفی، خوشنویس و نقاش ترک در دورهی عثمانی. نام کاملش حافظ مصطفی راقم افندی است. در ۱۱۷۱ در اونیه واقع در استان اردو زاده شد. پدرش محمد قپطان او را در کودکی به استانبول برد تا در کنار برادر بزرگترش، اسماعیل زهدی (متوفی ۱۲۲۱)، به حفظ قرآن و تحصیل علوم دینی بپردازد. در همین زمان مشق خط را نزد برادرش، اسماعیل زهدی، و نیز خطاطی به نام درویش علی آغاز کرد و به آموختن نقاشی هم همت گمارد. در ۱۱۸۳، هنگامی که تنها ۱۲ سال داشت، در نوشتن قلمهای مختلف، به ویژه نسخ و ثلث، مهارت یافت و اجازهی خوشنویسیاش را دریافت کرد و از درویش علی لقب راقم گرفت (ابنالامین، ص ۲۷۳؛ ثریا، ج۲، ص ۳۶۵؛ سرین، ص۱۵۶). از آن پس به تعلیم خط به فرزندان اشراف و صاحبان مناصب پرداخت و از این طریق با اشخاصی سرشناس چون رئیسالکُتّاب راتب افندی و راشد افندی آشنایی یافت. راتب افندی یکی از نقاشیهای مصطفی راقم را به سلطان سلیم سوم (حکـ ۱۷۸۹-۱۸۰۷) نشان داد و سلطان کارش را پسندید و از او خواست چهرهی همایونی را به تصویر بکشد. بدینسان، مورد لطف شاهانه قرار گرفت و به هنرمندان دربار پیوست و سلطان سلیم در ۱۲۰۳ به او پایة «مدرّس» اعطا کرد و به کار آموزش خط به شاهزادگان گماشت. طراحی نقش سکههای رایج و طغرای همایونی را نیز به او سپرد (لطفی، ج ۱، ص ۱۸۹-۱۹۰؛ سرین، همانجا). سلطان محمود دوم (حکـ ۱۲۲۳-۱۲۵۵) هم پس از دستیابی به قدرت اقلام ثلث و ثلث جلی را نزد مصطفی راقم مشق کرد و آثاری به شیوهی او از خود به جا نهاد (اوغور درمان [۱]، ص ۱۱۲-۱۱۳، تصویر ۳۴). سلطان محمود راقم را بسیار گرامی میداشت و به او ثروت و مقام بخشید، چنانکه در فاصلهی سالهای ۱۲۲۴ تا ۱۲۳۳ به ترتیب قاضی ازمیر، ادرنه، مکه، و استانبول شد و سرانجام در ۱۳۳۸ به مقام قاضی عسکری و سپس صدارت آناتولی رسید (لطفی، ج۱، ص ۱۹۰؛ رادو، ص ۱۹۶). او در ۱۵ شعبان ۱۲۴۱ درگذشت و در قراگمرک استانبول به خاک سپرده شد و همسرش امینهخانم بعدها مقبره و در کنار آن مدرسهای به نام او ساخت (ابنالامین، ص ۲۷۳، ۲۷۶، ۲۷۹؛ سرین، همانجا؛ رادو، ص ۱۹۹).
مصطفی راقم در نوشتن ثلث و نسخ و نستعلیق و اقلام دیگر مهارت داشت، اما اهمیت او بیشتر به سبب ابداعاتش در خط ثلث جلی و نیز طغرانویسی عثمانی است. او قواعدی را که خوشنویس سَلَفش، حافظ عثمان (۱۰۵۲-۱۱۱۰)، در تناسبات حروف خط ثلث ایجاد کرده بود، در نسبتهای حروف ثلث جلی به کار گرفت، چنانکه گفته شده اگر حروف جلی راقم کوچک شود، به ثلث حافظ عثمان میرسد. او نه تنها در مفردات حروف، بلکه در ترکیببندی نیز این خط را به اوج رساند و از آن پس بیشتر خوشنویسان ثلث جلی را به شیوهی او نوشتند (← اوغور درمان، ص ۱۹، ۳۳؛ سرین، همانجا). به گفتهی آلپارسلان (ص ۷۹)، منبع الهام او مرقعی از آثار حافظ عثمان بود که پس از سال ۱۲۳۰ به دستش افتاد، اما آثاری مربوط به پیش از این تاریخ نیز از ثلث جلی او در دست است (← اوغور درمان، ص ۹۹، تصویر ۲۷).
راقم ثلث جلی را علاوه بر کتیبهنگاری، در کتابت ترکیببندیهایی در قطع بزرگ به کار برد که از اواخر سدهی هجدهم با نام لوحه در بین خطاطان ترک رایج شده بود. در این آثار که زمینهی آنها غالباً پارچه یا مقوا بود، راقم علاوه بر قلم و مرکب، از روشهای گردهبرداری با کاغذ کلیشه (استنسیل [۲]) و زراندود (پُر کردن طرح حروف با مرکب طلایی) استفاده میکرد و ترکیبهایی از نامها یا عبارات مقدس را با دو یا چند اندازه از خط ثلث جلی پدید میآورد . اینگونه ترکیببندیهای راقم بیش از هر چیز به سبب تقارن و توازن چشمگیرشان زبانزدند. او برای تقویت توازن در آثارش، افزون بر پر کردن فواصل کلمات قلم درشتتر با کلماتی به قلم ریزتر و نیز سطربندی و کرسیبندی هوشمندانه، نقطهها و نشانههای اعراب را به شیوهای موزون و گاه متقارن در سرتاسر سطح ترکیب میپراکند. استفاده از کاغذ کلیشه به راقم امکان میداد که لوحههای متعددی با طرح و ترکیبی یکسان روی پارچه یا مقوا خلق کند (← بلر [۳]، ص ۵۰۰-۵۰۳، ص ۵۲۹، پینوشت ۱۰۱).
نوآوری دیگر راقم تغییراتی بود که در ساختار طغرا وارد کرد. طغرا که از اوایل سدهی هشتم به منزلهی نشان رسمی فرمانروایان تُرک در اسناد و فرمانهای حکومتی نقش میبست، در عهد سلطان محمد فاتح به تدریج به شکل اصلی خود رسید و در دورهی سلطان سلیمان با ورود آرایهها و تزییناتی نگارشی بدان، ساختاری نسبتاً ثابت یافت. با این حال، طی سدههای یازدهم و دوازدهم، افراط در تزیین و تذهیب شکل اصلی طغراها را تحتالشعاع قرار داد. در اوایل سدة سیزدهم، مصطفی راقم با حفظ ساختار بنیادین طغرا، در تناسبات آن تغییراتی ایجاد کرد، بدین ترتیب که بر دور و انحنای برخی حروف افزود و حروف عمودی را با اندکی شیب نوشت و برای تقویت توازن ترکیب، کلمة «عدلی» را در حاشیة سمت راست و رقم خود را در حاشیة سمت چپ طغرا جا داد. او با اعمال این اصلاحات ترکیب طغرانویسی را به ساختار نهاییاش رساند، چنانکه میتوان طغراهای عثمانی را به پیش و پس از راقم دستهبندی کرد. این ساختار تا پایان حکومت عثمانیان در اوایل سدهی چهاردهم، به همین شیوه در اسناد دیوان همایونی به کار رفت. همچنین بسیاری از خوشنویسان ترکیب طغراهای راقم را با ابعاد بزرگ در کتیبهها و لوحهها بازآفریدند، چنانکه گفته میشود شیوهی طغرانویسی راقم بیش از اسناد دیوانی، در کتیبههای یادمانی ظاهر شده است (اوغور درمان، ص ۱۹، ۳۷-۳۸، تصویر ۲۰؛ بلر، ۵۱۲-۵۱۳).
راقم برای رقم و امضای آثارش نیز ترکیبی کاملاً نو آفرید. او عبارت «کَتَبَهُ راقم» را بدون نقطه و با آمیزهای از عناصر اقلام ثلث و توقیع در ترکیبی مثلثشکل، برگرفته از ساختار سهگوش طغرا، در گوشهای متوازن از آثارش کتابت میکرد. این ترکیب ابداعی را تا به امروز بسیاری از خوشنویسان در رقم آثارشان تکرار کردهاند، با این تفاوت که گاه برخی از آنان نقطهگذاری حروف را بدان افزودهاند (اوغور درمان، ص ۹۸؛ بلر، ص ۵۰۲-۵۰۳، تصویر ۱۱-۱۱).
از مصطفی راقم آثار متعددی به جا مانده که در آن میان، افزون بر قطعهها و لوحهها، کتیبة بناهای مختلف است، از جمله کتیبهی روی درها و پیرامون دیوارهای داخلی مقبرهی نقشدلسلطان، مادر محمود دوم عثمانی، و کتیبههای درون مسجد جامع نصرتیه در محلهی توپخانهی استانبول که گویا با مرگ او ناتمام ماند و به دست شاگردش، شاکر افندی، تکمیل شد. راقم سنگ قبر برادرش، اسماعیل زهدی، را هم در قبرستان ادرنهقاپی استانبول خوشنویسی کرد که خوشنویسان همچنان آن را بازدید و تحسین میکنند. قطعهها و کتیبههایی نیز به خط نستعلیق نوشته است که کتیبهی چشمهی مجاور مسجد جامع زینبسلطان نمونهای از آنهاست. کلیشههایی از آثار خوشنویسی او به خط جلی در موزهی هنر ترک و اسلامی استانبول محفوظ است که در میان آنها حلیهای نیز هست. طغراهای محمود دوم و مصطفای چهارم هم با طراحی او در موزهی توپقاپی نگهداری میشود. همچنین راقم در ۱۲۲۲ به تقلید از ترکیببندی برادرش، اسماعیل زهدی، عبارت «بسمالله الرحمن الرحیم و بهی» را در هیئت یک لکلک کتابت کرد. مشهورترین شاگردان او، علاوه بر سلطان محمود دوم، محمدهاشم افندی (متوفی ۱۲۶۱) و محمدشاکر رجایی (متوفی ۱۲۹۱) بودند (ابنالامین، ص ۲۸۸-۲۸۹، تصاویر؛ ثریا، ص ۳۶۶؛ اوغور درمان، ص ۹۶، ۹۸؛ سرین، همانجا؛ رادو، ص ۱۹۷-۱۹۹، تصاویر).
پینوشت
[۱]Uğur Derman
[۲]Stencil
[۳]Blair
منابع
محمد ثریا، سجل عثمانی یا خودتذکرة مشاهیر عثمانی، [استانبول] ۱۳۱۱؛
حافظ احمد لطفی، تاریخ لطفی،
Ali Alparslan, Osmanlı Hat sanatı Tarihi, İstanbul 1999;
Ebnülemin, Son Hattatlar, Istanbul 1970;
Sheila S. Blair, Islamic Calligraphy, Edinburgh 2007;
Şevket Rado, Türk Hattatlari, Istanbul
Muhittin Serin, Hat Snati ve Meşhur Hattatlar, Istanbul 2003
M. Uğur Derman, Letters in Gold: Qttoman Calligraphy from the Sakip Sabancı Collection, Istanbul, New York 1998.